معلقی


معنی انگلیسی:
sudden or unexpected

لغت نامه دهخدا

معلقی. [ م ُ ع َل ْ ل َ] ( ص نسبی ) مأخوذ از تازی ، چرخی. ( ناظم الاطباء ).
- کبوتر معلقی ؛ کبوتری که در هوا چرخ می زند. ( ناظم الاطباء ). کبوتری که در هنگام پرواز چون به ارتفاع مناسبی رسد به محور بالهای گسترده و بر مدار سر و دم خود چرخ می زند و این از محاسن کبوتر است.

فرهنگ فارسی

ماخوذ از تازی چرخی

پیشنهاد کاربران

کبوتر معلقی : [ اصطلاح کفتر بازی ]کبوتری که در هوا چرخ می زند.
( ( چیزی نگذشت که آسمان صاف پسین تابستان آبله گون شد و هرگوشه اش از انبوه کبوتران نقشی گرفت. چهار خانه میشدند. معلقی ها و بازیکن ها اوج گرفته بودند. ) ) ( صادق چوبک ، کفتر باز )

بپرس