معلق شدن

مترادف معلق شدن: آویزان شدن، آویخته شدن، به حالت تعلیق درآمدن، موقتبرکنار شدن
معنی انگلیسی:
poise, tumble

لغت نامه دهخدا

معلق شدن. [ م ُ ع َل ْ ل َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) آویخته شدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || برکنار شدن موقت عضوی از اعضای ادارات دولتی از خدمت تا پس از رسیدگی به اتهام وی مجازات شده یا به کار خویش باز گردد. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - آویزان شدن آویخته شدن . ۲- از شغل خود بر کنار شدن کارمند دولت موقتا تا باتهام و ی رسیدگی بعمل آید .
آویخته شدن یا بر کنار شدن موقت عضوی از اعضای ادارات دولتی از خدمت تا پس از رسیدگی به اتهام وی مجازات شده یا به کار خویش باز گردد .

پیشنهاد کاربران

بپرس