معلق زدن


برابر پارسی: وارو زدن

لغت نامه دهخدا

معلق زدن. [ م ُ ع َل ْ ل َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) حرکت کردن داربازان و بازیگران به وضعی که واژگون گشته به سرعت باز راست شوند چنانکه کبوتران کنند، به هندی کَلا بازی نیز گویند. ( از آنندراج ) ( از غیاث ). خود را از زمین بلند کردن و در هوا چرخ خوردن و سپس به زمین آمدن. ( ناظم الاطباء ) :
باشه از چابکی و دمسازی
صد معلق زدی به هر بازی.
نظامی ( هفت پیکر چ وحید ص 193 ).
از فسون او عدمها زود زود
خوش معلق می زند سوی وجود.
مولوی.
و رجوع به معلق شود.
- امثال :
برای یک شاهی هفت جا معلق می زند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| نوعی از ورزش کشتی گیران است. ( غیاث ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بر هوا جستن و دایرهای طی کردن و سپس با پا بزمین آمدن یا سررا بزمین گذاشتن و پاها را از پشت بالا بردن و نیم دایره طی کردن و از سوی دیگر بزمین گذاشتن پشتک زدن : باشد از چابکی و دمسازی صد معلق زدی بهر بازی ( کنیزک شاه ) . ( نظامی )
حرکت کردن دار بازان و بازیگران به وضعی که واژگون گشته به سرعت باز راست شوند چنانکه کبوتران کنند .

فرهنگ معین

(مُ عَ لَّ. زَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) پشتک زدن .

مترادف ها

somersault (فعل)
پشتک زدن، معلق زدن

somerset (فعل)
پشتک زدن، معلق زدن

فارسی به عربی

شقلبة

پیشنهاد کاربران

بپرس