معقده

لغت نامه دهخدا

( معقدة ) معقدة. [ م ُ ع َق ْ ق َ دَ ] ( ع ص ) خیوط معقدة؛ رشته گره بسته. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نخهای بسیار گره. ( از اقرب الموارد ). || یمین معقدة؛ سوگند که بر فعل مستقبل کرده باشند و بر حانث آن کفاره است وفاقاً. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

( معقدة ) معقدة. [ م ُ ع َق ْ ق َ دَ ] ( ع ص ) خیوط معقدة؛ رشته گره بسته. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . نخهای بسیار گره. ( از اقرب الموارد ) . || یمین معقدة؛ سوگند که بر فعل مستقبل کرده باشند و بر حانث آن کفاره است وفاقاً. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) .
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. لغت نامه دهخدا

گورانده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) درهم وبرهم شده. گره خورده ( نخ و ابریشم ) .