معقب

لغت نامه دهخدا

معقب. [ م ِ ق َ ] ( ع اِ ) معجر زنان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). چادر زنان. ( ناظم الاطباء ). || گوشواره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شتربان ماهر در شتربانی. || آنکه خلیفه کرده باشند او را بعد امام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کسی که تربیت می شود و مهیا می گردد تا پس از امام خلیفه و وزیر باشد. ( ناظم الاطباء ). کسی که برای بعد از امام به جانشینی تربیت می گردد. ( از اقرب الموارد ).

معقب. [ م ُ ق ِ] ( ع ص ) ستاره ای که پس ستاره ای برآید. ( منتهی الارب )( آنندراج ). ستاره ای که پس از ستاره ای دیگر برمی آید و طلوع می کند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فرزندی که جانشین پدر می گردد . ( ناظم الاطباء ). || آنکه درطلب حق خود خصم را تعقیب کند. ( از اقرب الموارد ).

معقب. [ م ُ ع َق ْ ق َ ] ( ع ص ) هرکه از میخانه برآید سپس درآمدن آن که از وی بزرگ باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). کسی که از میخانه بیرون آید هنگامی که بزرگتر از وی بدانجا وارد شود. ( از اقرب الموارد ). || در عقب افتاده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معقب. [ م ُ ع َق ْ ق ِ ] ( ع ص ) پس آینده از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || در پس افکننده. ( غیاث ). || کسی که به غزا رود و در همان سال آن را تکرار کند. ( از اقرب الموارد ). || راد [ دد ]. ( زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ردکننده. برگرداننده : اﷲ لامعقب لحکمه ؛ حکم خدای را هیچ بازگرداننده و هیچ نقض کننده ای نیست. ( اقرب الموارد ). || آنکه درنگی می کند و عقب می اندازد و دیری می کند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ عَ قِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - آن که از پس آید، پس آینده . ۲ - درنگ کننده .
(مُ عَ قَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) آن که جانشین و اولاد داشته باشد. مق بلاعقب .

فرهنگ عمید

۱. پس آینده.
۲. آن که درنگ کند و عقب بیندازد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُعَقِّبَ: باز دارنده - عقب اندازنده
ریشه کلمه:
عقب (۸۰ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس