معطش. [ م َ طَ ] ( ع اِ ) وقت اظمای شتران. ج ، معاطش. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). هنگام تشنگی شتران. ( ناظم الاطباء ). هنگام تشنگی. ( از اقرب الموارد ).
معطش. [ م ُ ع َطْ طَ ] ( ع ص ) بندکرده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شتر بنده کرده از نوبه آب. ( ناظم الاطباء ). باز داشته شده از آب بعمد. ( از اقرب الموارد ). || تشنه. عطشان. مجازاً بسیار مشتاق و آرزومند :
همه به یادت دلم معطش دار
هم زبانم به ذکر خود خوش دار.
سنائی ( مثنویها چ مدرس رضوی ص 80 ).