گرگ مست . [ گ ُ م َ ] ( ص مرکب ) کنایه از معشوق جفا و ستم کننده و آزار رساننده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) . مست طافح :
یوسف روز جلوه کرد از دم گرگ و میکند
یوسف گرگ مست ما دعوی روزپیکری .
خاقانی ( دیوان ص 326 ) .
... [مشاهده متن کامل]
مؤلف آنندراج گوید: �جناب خان آرزو میفرمایند معشوق را گرگ مست گفتن به این معنی و به این اسلوب بسیار نامناسب است . در این صورت لفظ شیرمست مناسب است �. ( آنندراج ) .
یوسف روز جلوه کرد از دم گرگ و میکند
یوسف گرگ مست ما دعوی روزپیکری .
خاقانی ( دیوان ص 326 ) .
... [مشاهده متن کامل]
مؤلف آنندراج گوید: �جناب خان آرزو میفرمایند معشوق را گرگ مست گفتن به این معنی و به این اسلوب بسیار نامناسب است . در این صورت لفظ شیرمست مناسب است �. ( آنندراج ) .