خالی کردن، مرخص کردن، خارج کردن، معزول کردن، درکردن، اداء کردن، ترشح کردن، منفصل کردن
مرخص کردن، خارج کردن، عزل کردن، معزول کردن، منفصل کردن، روانه کردن، معاف کردن
دفع کردن، پس زدن، بیرون انداختن، معزول کردن، بیرون راندن
بیاد اوردن، فرا خواندن، بخاطر آوردن، معزول کردن