معزب

لغت نامه دهخدا

معزب. [ م ُ زِ ] ( ع ص ) طالب گیاه و آنکه به گیاه عازب رسیده باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). طالب آب و گیاه دوردست وآنکه به آب و گیاه دوردست رسیده باشد. ج ، معزبون. ( ناظم الاطباء ). || کسی که شتران وی از او دور شده باشند. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).

معزب. [ م ُ ع َزْ زَ ] ( ع ص ) آنکه او را از خانه دور کرده باشند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

آنکه او را از خانه دور کرده باشند

پیشنهاد کاربران

بپرس