معروض
/ma~ruz/
مترادف معروض: عرض شده، بیان شده، اظهارشده، عرضه شده
برابر پارسی: گفته، نموده، پیش کشیده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- معروض داشتن ؛ عرض کردن. ( ناظم الاطباء ). گفتن. عرض کردن. به خدمت بزرگ گفتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- معروض علیه ؛ عرضه شده بر آن. آنچه که چیزی را بدان عرضه کنند: و آن را از بهر آن عروض خواندند که معروض علیه شعر است. ( المعجم چ دانشگاه ص 24 ).
|| درخواست شده و استدعاشده. ( ناظم الاطباء ).
- معروض داشتن ؛ درخواست نمودن و استدعا کردن. ( ناظم الاطباء ).
|| تقدیم کرده شده و تسلیم شده. ( ناظم الاطباء ). || پیش آمده. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || بیان کرده شده. ( آنندراج ). || نوشته شده و مورخ شده. || شتری که دارای داغ چلیپا باشد. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
مَعروض: عرض داشتن، محترمانه بیان کردنِ چیزی در نزد کسی.