معرفی

/mo~arrefi/

مترادف معرفی: شناسایی، معارفه، شناساندن

برابر پارسی: شناساندن، آشناسازی، آشناکردن، شناسایی

معنی انگلیسی:
introducing, introduction, presentation, [chem] reaction, recommendation

لغت نامه دهخدا

معرفی. [ م ُ ع َرْ رِ ] ( حامص ) شناخته شدگی و شناختگی کسی به واسطه معرف. ( ناظم الاطباء ). شناسانیدن کسی ، دیگری را به شخص ثالث با ذکر نام و نشان و شغل و خصوصیات وی.
- معرفی شدن ؛ شناسایی نمودن. ( از آنندراج ). شناسانیده شدن کسی به دیگری به وسیله شخص ثالث.
- معرفی کردن ؛ شناسانیدن کسی یا چیزی را. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

شناساندن شخصی بشخصی دیگر بوسیل. ذکر نام و شغل او .

فرهنگ معین

(مُ عَ رِّ ) [ ع - فا. ] (حامص . ) شناساندن شخصی به شخص دیگر به وسیلة ذکر نام و شغل او.

فرهنگ عمید

شناساندن کسی به کسی دیگر با گفتن نام و شغل او.

مترادف ها

presentation (اسم)
نمایش، بیان، عرض، تقریر، عرضه، ارائه، معرفی، تقدیم

introduction (اسم)
ابداع، احدای، فاتحه، دیباچه، مقدمه، معرفی، معارفه، معرفی رسمی، اشناسازی، معمول سازی

فارسی به عربی

تقدیم , مقدمة

پیشنهاد کاربران

رونمایی هم میشود گفت
Knight Valiant, may I present the Lady Morgana, My Ward?
سفارشنامه، برگەی آشناسازی، نامەی شناساندن
بررسیِ واژگانِ "هندیمان، هندیمانیدن؛هندیمانیهیستَن" در زبانِ پارسی میانه:
( این پیام در راستایِ گزینشِ واژگانِ سره به جایِ واژگانِ"معرفی، ویزیت، معرفی کردن، ویزیت کردن" نوشته می شود. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

تکواژها در کارواژه یِ "هندیمانیدن": ( هَن. دیمان. یدَن ) / ( هَن. دیم. ان. یدَن )
1 - پیشوندِ "هَن"
پیشوند"هَن" که دیسه یِ دیگرِ آن در زبانِ پارسی " اَن" می باشد، عملگری برایِ نشان دادنِ
1. 1 - " با، باهمدیگر، باهم، هم"
2. 1 - "حضور، درحضور، در کنار، پیشِ"
است که در کارواژه یِ "هندیمانیدن" چمارِ ( =معنایِ ) 1. 1 مدنظر است؛بمانندِ واژگانِ"انباشتَن، اندوختن و. . . ".
2 - دیمان/دیم:
" دَئِمَن، دَئیمَن ( دیمَن ) "واژه ای اوستایی به چمِ
1. 2 - " چشم، تخمِ چشم"
2. 2 - بینایی، نگاه، دید، نظر"
بوده است. "دیمان" در واژگانِ "هندیمان، هندیمانیدَن" برآمده از همین واژه یِ اوستاییِ " دَئِمَن" است.
واژه یِ "دیم" در پارسی و گویشهایِ ایرانی به چمِ "روی، چهره، رخسار" آمده است که با واژه یِ اوستاییِ " دَئِمَن" همریشه است. شما می توانید این واژگان را با واژه یِ "دیم" در زبانِ پارتی همسنجی کنید. ما برایِ پیشبردِ هدفمان و آسانتر شدنِ واگویشِ ( =تلفظِ ) واژگان، "دیم" و " ان" را در واژه یِ "دیمان" از یکدیگر جداساخته تا " ان" را در اینجا "نشانه یِ گذراساز" گردانیم بمانندِ "خوردَن/خوراندَن"؛ چراکه "دیم" در زبانِ پارسی بخودیِ خود به چمِ "روی، چهره، رخساره" است. ( چنین دستبرَِشی ( =مداخله ای ) با دستورِ زبانِ پارسی سازگاری دارد. )
( فراموش نکنید که " ان" در واژه یِ "دئِمَن/دیمان" از زبانهایِ اوستایی و پارسی میانه، نشانه یِ گذراساز نیست. )
3 - نشانه یِ مصدریِ " - یدَن"
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته1:
برپایه یِ ( 1. 1 ) و ( 2 ) در بالا، "هندیمان/اَندیمان" بازنمایی کننده یِ " بایکدیگر چهره به چهره کردن /شدن، رخ تو رخ کردن/شدن" است؛از همین روست که در زبانِ پارسی میانه، از واژه یِ"هندیمان" چمارِ ( =معنایِ ) "معرفی کردن/شدن" دریافته می شود. برای نمونه:
بهروز دو دوستش را به یکدیگر اَندیماند ( اَندیمانید ) . . . بهروز دو دوستش را به یکدیگر معرفی کرد.
نکته 2 و پیشنهاد1 ( بسیار مهم ) :
هنگامی که در دانشِ مزداهی ( =ریاضی ) یا گیتیک ( =فیزیک ) میخواهیم یک نماد یا فرمولی را "معرفی کنیم"، نباید کارواژه یِ " اَندیماندَن" را بکار بُرد. چرا؟
چون در مزداهی ( =ریاضی ) ما با شناختِ " چهره به چهره یا رُخ تو رُخ" سروکار نداریم.
پس باید چه کرد؟
اینجاست که پیشوندِ " ای/e" یا " ایو/ew" در زبانِ پارسی میانه - پهلوی به چمِ "یک" بکارمان می آید ( به پی نوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ "یک" مراجعه کنید ) .
از آنجایی که در آغاز تنها یکبار و آنهم برای همیشه نمادی یا فرمولی یا مفهومی در مزداهی ( =ریاضی ) معرفی می شود، از پیشوندِ " ای/ایو" بهره می گیریم. چنانکه در زبانِ آلمانی نیز کارواژه یِ "einfuehren" که دارایِ پیشوندِ " ein" به چمِ "یک" هست، بکار می رود. fuehren نیز در زبانِ آلمانی به چمِ"هدایت کردن، راهنمایی کردن، منتهی شدن" است. در واژه یِ "introduce" نیز "duce" برآمده از واژه یِ "ducere " به چمِ " هدایت کردن، راهنمایی کردن، سوق دادن" میباشد و بخشِ نخستِ "introduce" نیز همان " اینتر" یا " اَندر/هَندر" می باشد. بکارگیریِ پیشوندِ "ای/ایو" از پیشوندِ " اَندَر/َهندر" برایِ کارواژه یِ "معرفی کردن" در مزداهی ( =ریاضی ) بهتر است و کارواژه ای که پشتِ پیشوند می نشیند، بهتر است دارای چمارِ ( =معنای ) "هدایت کردن، راهنمایی کردن، سوق دادن" باشد . از همین رو، با بکارگیریِ کارواژه هایِ "هاختَن" و " آنیدن ( آ - نیدَن ) ) " در زبانِ پارسیِ میانه به چمِ "هدایت کردن، راهنمایی کردن، سوق دادن" می توان به این مهم دست یافت؛
بنابرآنچه در بالا گفته شد، به جایِ کارواژه یِ "معرفی کردن ( در مزداهی ) " یا "einfuehren" چنین پیشنهاد می شود: " ایوهاختن/ایهاختَن" یا " ایوانیدَن".
پیشنهاد2:
بر پایه یِ آنچه در زیرِ تکواژِ "دیم" گفته شد، می توان به جایِ واژه یِ "هندیمانیهیستَن" از واژه یِ " هَندیمیدَن/اَندیمیدَن" بهره گرفته شود که گذرایِ آن "هندیمانیدَن/اندیمانیدن" می شود.
پیشنهاد3:
می توان به جایِ واژه یِ "ویزیت کردن" از کارواژه یِ "دیمیدَن" بهره بُرد یا اگر به شیوه یِ اوستایی - پارسی میانه بخواهیم واژه یِ "دیمان/دَئِمَن" را در نظر بگیریم، می توانیم کارواژه یِ "دیماندَن" را بکار ببریم.
نمونه: دکتر او را ویزیت کرد. . . . . پزشک او را دیمید.
( یا به شیوه یِ اوستایی - پارسی میانه ) : پزشک او را دیمانید ( دیماند ) .
واژه یِ " ویزیت visit" با واژگانی همچون "vision، view و. . . " همریشه است و به روشنی این واژه با واژگانِ "دیم" در پارسی و "دَئِمَن" در اوستایی سازگاری دارد.
( چنانچه کارواژه یِ "دیمیدن"را بکار ببریم، شایسته است که نامِ "دیم ( =رُخ، سیما ) " به "دیمه ( دیم. ه ) " دگرشَوَد؛ بمانندِ "چهریدن، چهره، چهراندن". )
پیشنهاد4:
اگر شما کارواژه ای برای واژه "معرفی، معرفی کردن یا شدن" برمی گزینید، بهتر است با پیشوندهایِ " ( اَن/هَن ) ، ( اَندر/هَندر ) ، ( ایو/ای ) " همراه باشد.
پیشنهاد5:
واژه یِ " دَئِمَن" در اوستایی از واژه یِ "دا ( ی ) یا دَ ( ی ) / da ( y ) " ترکیب بندی شده است. ( چنانکه در فرتورِ زیر پیداست ) مجهولیِ گذشته یِ "دا ( ی ) یا دَ ( ی ) "، "دیتَ" بوده است که اگر آن را بخواهیم به پارسیِ کنونی برگردانیم، واژه یِ "دیده" از کارواژه یِ "دیدن" بدست می آید. به گونه ای هر آنچه درباره یِ واژه یِ "هندیمان/اَندیمان" گفته شد، می توان با کارواژه یِ " هَندیدَن/اَندیدَن" همبسته و مرتبط دانست.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - بخشِ 667، 724 و 725 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ کریستین بارتولومه
2 - رویبرگِ 679 از نبیگِ "فرهنگِ واژه های اوستا"
3 - تارنمایِ ویکیپدیا "فعل در زبان پارسی میانه"

معرفیمعرفیمعرفی
بلخشید اگر به جای اینکه بگیم لطفاً خودتان را معرفی بفرمائید. به جای معرفی از چه واژه ای استفاده کنیم و جمله را چگونه بیان کنیم؟
هَندِمانگری = معرفی = presenting
برابرهای پارسی واژگان بیگان ابوالقاسم پرتو
شناساندن ⁦، ⁩شناسایی ⁦، یا
شناساندن کسی به شخصی دیگر بانام یا شغل او .
announce, introduce, present, to introduce, to present
شناسانیدن، رونمایی ( در برخی باره ها )
بجای واژه ی از ریشه عربی�معرفی�، بهتر است از واژه ی پارسی �شناسانیدن� بهره برد. در برخی موردها و با اندک چشم پوشی می توان از آمیخته واژه ی �رونمایی� نیز که بیش تر به آرش پرده برداری از تندیس یا چیزی دیگر بکار می رود، سود برد.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از پی نوشت یادداشت �اینگونه آن ماچه سگ را در آن نیمچه حزب پوشالی بالا کشیدند . . . �، ب. الف. بزرگمهر چهارم امرداد ماه ۱۳۹۵
http://www. behzadbozorgmehr. com/2016/07/blog - post_89. html

پیش سپاری
روشنگری: همواره اگر کسی رای به جایی یا کسی "معرفی" میکنیم؛ همانا سفارش یا سپارش اورا به آنکس و یا آن نهاد انجام می دهیم؛ و اینکار را از پیش انجام می دهیم. پس بجای واژه اربی "معرفی" می توانیم از واژه زیبای پارسی پیش سپاری سود ببریم. سپاس
نشانگری
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ناسین ( کردی )
پَرارو ( سنسکریت: پْرَروچ )
آتْمان ( سنسکریت: آتمانَند )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس