معرفت نفس

پیشنهاد کاربران

نفس مجرد یعنی من و نه ( روح، روان، جان، فهم و عقل، هوش و آگاهی و خود آگاهی ) . لذا معرفت نفس یعنی شناخت من یا خود. این سوالات که من کیستم، از کجا آمده ام، سرانجام به کجا خواهم رفت ؟ در زمان گذشته و حال و آینده برای انسان مطرح بوده و هست و خواهد بود. در جهت دست یابی به یک پاسخ حقیقی، معقول و منطقی به این سوالات شاید مفید و ثمر بخش باشد بدانیم که: هر فرد انسانی ( منجمله هر موجود دیگری ) دارای زمان خودی یا ساعت لحظه شمار خاص و ویژه خویش می باشد. مسیر حرکت زمان خودی که همیشه توسط لحظه جاودانه حال طی میشود بصورت دو قوس یا کمان یکی بسیار کوتاه و دیگری بسیار بلند و به شکل یک دایره از پیش تعیین و ترسیم گردیده. قوس یا کمان کوتاه همین پدیده طبیعی و واقعی به شکل 《تولد - زندگی - مرگ 》 می باشد و زندگی در طول آن از لحظه بسته شدن نطفه آغاز و در لحظه مرگ به پایان می رسد و طول زمانی آن منحصر بفرد است. قوس یا کمان بلند که بخش اعظم آن به کمک حواس پنجگانه و تجربه غیر قابل دریافت و درک می باشد، پدیده دیگریست به شکل 《مرگ - زندگی - تولد 》. زندگی در طول آن برزخی - روئیائیست با کمیت و کیفیت بهشت برین بموازات خواب ژرف و شیرین نفس مجرد یعنی من به کمک حواس، فهم و عقل بیکران خدا ( و نه به کمک حواس و فهم و عقل انفرادی که در لحظه مرگ کالبد بطور کامل مختل میگردند و از کار میفتند ) تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و طول زمانی آن برای همه افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده همیشه مساوی خواهد بود با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ متوالی، نه یک ثانیه بیشتر و نه کمتر. به عنوان مثال اگر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان ۹۰ میلیارد سال باشد، آنگاه طول زمانی حالت برزخ برای هر فرد انسانی در این دنیا مساوی خواهد بود با ۶۳۰ میلیارد سال. البته یک نکته بسیار مهم در این زمینه اینست که این زمان فقط از دیدگاه بیدار زندگان بسیار طولانی به نظر میرسد اما از دیدگاه خوابیده اموات یا مردگان بیش از یک ثانیه طول نخواهد کشید. مرگ در انتهای پدیده اول و در ابتدای پدیده دوم یکی اند و تولد در انتهای قوس یا کمان دوم همان تولد است در ابتدای قوس یا کمان اول با این تفاوت که هر بار در مداری برتر و کمال یافته تر ازقبل به وقوع می پیوندد. این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی مبدء و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه بعد از وقوع مهبانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود. طول زمانی این سفر دایره وار در ادوار فراوان ( به تعداد حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول ) همیشه مساوی خواهد بود با معکوس زمان پلانک در علم فیزیک یعنی ۱۰ بتوان ۴۳ ثانیه. تبدیل این زمان به سال شمسی به کمک یک ماشین حساب مناسب به عهده خوانندگان گرامی. در پایان لازم به اشاره می دانم که بینش و باور و تصویر دینی به شکل 《دنیا - برزخ - آخرت 》 حقیقت ندارد، زیرا همانطور که بیان گردید، پایان عالم یا حالت برزخ برای هر فرد انسانی در این دنیا مصادف با معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت نمی باشد بلکه تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر از قبل و نکته مهم تری در این زمینه اینست که خداوند متعال حقیقی و واقعی ( یعنی خدا از دیدگاه علمی و نه از دیدگاه دینی و فلسفی و عرفانی ) در آفرینش اولیه همین دنیا در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین، کلیه نفوس نباتی و حیوانی و انسانی را از نفس واحد و بیکران خود و هرکدام را بصورت زوجی در نهایت کمال خوبی و زیبایی آفریده و به هرکدام جاودانگی اهداء نموده است و نه از نفس یک موجود خیالی اوهامی تحت نام آدم. و کالبد های موجودات زنده و غیر زنده را از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی ( هردو ابعاد خود وی ) بر رویهم با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی در ابعاد پلانک تحت عنوان نوسانگر های بنیادی هشت بعدی آفریده و نه از عدم یا نیستی. در زمینه معرفتُ النفس یا خود شناسی و خدا شناسی شاید مفید و ثمر بخش باشد بدانیم که: خداوند متعال در آفرینش اولیه ( سرمدی یا مبدئی و ازلی ) کلیه افراد انسانی را بطور مطلق همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی و هرکدام را به شکل خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی یا به بیانی دیگر هر فرد انسانی را بصورت پنج زوج آسمانی مشتمل بر ده نیمزوج در نهایت کمال خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده و به هرکدام عشق و زندگی جاودانه اهداء نموده است. نکات مهم دیگر اینند که عشق و زندگی برزخی و معادی بطور مطلق مستقل از کلیه پندار ها و گفتار ها و رفتار های نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی صورت می پذیرند و لذا وعده های بهشت و جهنم از طرف خدا به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی با هدف زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و در حافظه تاریخ.
...
[مشاهده متن کامل]

کهن الگو های کارل گُستاو یونگ به شکل 《 آنیما و آنیموس 》 بر خلاف بینش خود وی، زمینی نیستند بلکه آسمانی و این دو کلمه در اصل و ریشه به زبان فارسی بوده اند و نه یونانی. آنیما یعنی نیمه موئنث یا زنانه آسمانی و آنیمو به معنای نیمه مذکر یا مردانه آسمانی. یک نکته مهم دیگر اینکه داستان مبدئی و بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یعنی خلق بابا آدم و ننه حوا یک افسانه خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشد و محتوای آن از طرف خدا و به امر و خواست وی در قالب وحی به گوش سر سرایندگان ابلاغ نگردیده است. خدای حقیقی و واقعی هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از محیط و محتوای کلیه گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار که بی نیاز مطلق است و به ستایش و پرستش، نیایش و مناجات، دعا و عبادات، طاعت و بندگی، تسبیح و ذکر، احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها، زیارت خانه هایش در فلان سرزمین ها، تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف انسان هیچگونه نیازی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. صبر خدای حقیقی و واقعی مطلق است و کاسه صبرش بیکران و لذا هرگز لبریز نمیگردد.
نتیجه کلی اینکه اگر در زمینه های خود شناسی ، انسان شناسی، طبیعت شناسی و خدا شناسی افسار قوای ادراکی فهم و عقل خود را به دست معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی بسپاریم، کارمان زار است.

معرفت نفس به معنای خود شناسی است . لذا عبارت
" نفس خودرا بشناس " اشتباه می باشد و صحیح آن عبارت است از " خودرا بشناس " . از این اشتباه می توان به این حقیقت پی برد که واژه دینی نفس به معنای روح و یا روان و یا جان نمی باشد، بلکه مترادف و معادل و هم معنی با مفاهیم " خود " یا " خویشتن " . همچنین تقسیم بندی نفس به چهار نوع : اماره و . . . . و مطمئنه نیز اشتباه می باشد، زیرا در عالم شهود یا عالم مادی فعلی تنها یکی از خویشتن های عشره یا خود یا من های دهگانه به ظهور رسیده است و من یا خود فعلی یکی می باشد و نه چهار نوع. لذا الفاظ اماره و . . . . و مطمئنه مربوط به تمایلات این من یا این خود مجرد می باشند و انواع آن. بزرگان دینی و فلاسفه و حکیمان و عارفان دینی به انسان پند و اندرز داده اند که اگر فکر خداشناسی به ذهنتان رسید، در قدم اول سعی کنید که خودرا بشناسید و بعد به فکر خداشناسی بیافتید. طبق باور این حقیر خود شناسی و خدا شناسی تنها از طریق شناخت طبیعت و کیهان میسر و امکان پذیر است و چنین شناختی به عهده علوم طبیعی و تجربی و ریاضی می باشد. از آنجاییکه انسان در طول تاریخ تاکنون موفق به کشف من ها یا خودها یا خویشتن های عشره یا دهگانه و سرنوشت های خامسه یا پنجگانه جنسی و عشقی نشده است، لذا باکمال اطمینان و خاطر جمع و خیال راحت و بطور یقین می توان ادعا نمود که هیچ انسانی در طول تاریخ بشریت تاکنون خود را بطور کامل نشناخته است و چه برسد به شناخت خدا. غیر از نظریه تکامل در علم زیست شناسی و مکانیک ذرات و امواج در علم فیزیک، خداوند متعال از طریق نظریه مه بانگ در علوم نجوم و کیهان شناسی دریچه نوین دیگری را به روی انسان گشوده است که از طریق آن انسان بتواند به حقایق ژرف تری در مورد و جود خویش و جهان و خداوند پی ببرد. حقایقی که در معارف وحیانی و روایی و حدیثی و تفاسیر قطور و پرحجم آنها و در نظام های فلسفی و حکمی و دیوان های عرفانی خبری از آنها نیست. انسان در عالم مادی فعلی در جهت دست یابی و بخاطر آوردن دانش از رفته اولیه، هنوز در مقدمه راه می باشد. آن دانش کامل اولیه برخلاف نظریه افلاطون از طریق ورود روان از عالم ایده ها به علم محسوسات و به دام افتادن آن در قفس تنگ بدن مادی به دست فراموشی سپرده نشده است بلکه از طریق وقوع مه بانگ ها و نزولات مرحله ای و پله ای ( منزل به منزل ، وادی به وادی و یا ایستگاه به ایستگاه ) بر اثر نوسانات متوالی و متواتر انقباض و انبساط کیهانی. آن حیات و دانش کامل و محض اولیه یا لاهوتی در همین جا وجود داشته است و نه در بیرون از عالم مادی و شهودی فعلی. البته عالم مادی و شهودی که در آن درحال گذران عمر می باشیم ، تنها و منزوی و یتیم و یصیر نیست بلکه در اطراف آن عوالم مادی و شهودی بی شماری قرار دارند و با آن همسنگ و همسان و هم ارزند. خمیر مایه کلیه عوالم یک واحد یگانه و مطلق است و این خمیر مایه چیزی دیگری نیست غیر از وجود خود خداوند. علی رغم بیشماری، کلیه عوالم دو نوع اند؛ یکی نزولی - ازلی و دیگری صعودی - ابدی. از این راه بهتر می توان خود و خدا را شناخت نه از طریق ستایش و نیایش و مناجات و عبادات و طاعات و بندگی و نه از راه شریعت و طریقت .
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس