معر

لغت نامه دهخدا

معر. [ م َ ع َ ] ( ع مص ) بیرون افتادن ناخن از چیزی که به آن رسیده باشد. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کم گردیدن پر و مانند آن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || افتادن همه موی پیشانی و جز آن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). ریختن همه موی پیشانی چنانکه چیزی از آن باقی نمانده باشد و بعضی آن را به پیشانی اسب اختصاص داده اند. ( از اقرب الموارد ).

معر. [ م َ ع ِ ] ( ع ص ) ناخن افتاده به چیزی که آن را رسیده باشد. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کم موی و کم پر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). کم موی و کم پشم. ( ناظم الاطباء ). || شتر پشم ریخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بخیل کم خیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خلق معر زعر؛ خلق تنگ و زشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کم گوشت. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

عیار گیر چاشنی گیر

پیشنهاد کاربران

رز ساخته
[ معر. ]
از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی /مُعَرَّب/ است.
نکته :
معرب. [م ُ ع َرْ رَ ]نوعی کلمه ای که در اصل غیر عربی بوده و عرب زبانان آن را به عربی آورده اند البته در آن تغییری ایجاد کرده تا با زبان عربی هماهنگ شود مانند کلمه ی صک که معرب کلمه ی فارسی چک است.
...
[مشاهده متن کامل]

در ضمن مُعرَب با مُعَرَّب تفاوت دارد.
در دستور زبان عربی در بحث نحو یا ترکیب، مُعرَب ( با سکون عین و بدون تشدید حرف ر ) به کلمه ای گفته می شود که که حرکت آخر آن کلمه به علت نقش های مختلف که می گیرد تغییر می کند یک جا مرفوع، جای دیگر منصوب یا مجرور ویا مجزوم می گردد. بطور مثال اگر کلمه ی معرب، نقش فاعل بگیرد حرکت آخر آن مرفوع خواهد شد و اگر نقش مفعول بگیرد حرکت آخر آن منصوب می گردد مُعرَب در مقابل مبنی به کار می رود یا به عبارتی کلمه یا مُعرَب و اعراب پذیر است یا مبنی که در تمام نقش ها اعراب آن ( حرکت حرف آخر کلمه ) تغییر نمی کند.

بپرس