معذر

لغت نامه دهخدا

معذر. [م ُ ذِ ] ( ع ص ) عذرخواه و آنکه دارای عذر باشد. ( ناظم الاطباء ). بهانه کننده و عذر آشکار نماینده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اعذار شود.

معذر. [ م ُ ع َ ذ ذَ ] ( ع اِ ) هر دو کرانه پیکان. || رخسار . ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آن جزء از چانه که لجام از آن می گذرد. ( ناظم الاطباء ). جای لگام در اسب. ( از اقرب الموارد ). || مهمانی ختنه کردن. || ( ص ) ختنه شده. ( ناظم الاطباء ).

معذر. [ م ُ ع َذْ ذِ ] ( ع ص ) آنکه دارای عذر باشد خواه محق بود و خواه غیرمحق و قوله تعالی و جاء المعذرون من الاعراب ؛ یعنی معتذرون و کسانی که دارای عذر بودند و یا آنکه در عذر غیرمحق بودند. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). آنکه عذر ناراست آرد. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

آنکه دارای عذر باشد خواه محق بود و خواه غیر محق .

پیشنهاد کاربران

بپرس