معذب
/mo~azzab/
مترادف معذب: درعذاب، ناراحت، دررنج، عذاب شده، شکنجه شده
برابر پارسی: پریشان، درسختی، رنجیده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
معذب. [ م ُ ع َذْ ذِ ] ( ع ص ) در شکنجه کشنده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عذاب کننده : و اذ قالت امة منهم لم تعظون قوما اﷲ مهلکهم او معذبهم عذاباً شدیداً. ( قرآن 164/7 ). وما کان اﷲ لیعذبهم و انت فیهم و ماکان اﷲ معذبهم و هم یستغفرون. ( قرآن 33/8 ). || بازدارنده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
معذب. [ م َ ذِ ]( ع اِ ) خرقه ای که زنان به وقت نوحه بر میان بندند. ج ، معاذب . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مِعذَبَة. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) عذاب داده در شکنجه کشیده .
خرقه که زنان به وقت نوحه بر میان بندند جمع معاذب .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] عذاب شده، شکنجه شده.
پیشنهاد کاربران
مورد عذاب قرار گرفته ، مورد شکنجه آزار و اذیت قرار گرفته
رنجور
در عذاب
متأذی. [ م ُ ت َ ءَذْ ذی ] ( ع ص ) ایذا یابنده و آزرده شونده. ( آنندراج ) . ایذا یابنده و آزرده شونده. ( غیاث ) . رنج کشیده و آزرده کرده. اذیت کشیده و رنج کشیده و جفا دیده و آزرده شده و رنجیده. آزرده کرده. ( ناظم الاطباء ) . و رجوع به تأذی شود.
معذب از عذاب میا د مورد اذیت وآزار قرار گرفتن ولی اگر توجه کرده باشید خیلی وقت ها انسانی در یک مجلس غریب میرود وقتی بر میگردد می گوید خیلی معذب بودم پس بنابراین معذب معنای مختلفی دارد بستگی دارد کجا مورد استفاده قرار گیرد
ارامش نداشتن. رنج و سختی کشیدن
احساس راحتی نکردن، در عذاب، ناراحت
راحت نبودن دریک جمع
معذب رنج یا سختی همراه با پریشانی و ترس که با او همراه میشود بخاطر رفتار خود و دیگری که میتواند ابدی باشد یا لحظه ای
خجالت کشیدن
به نظرحقیر معذب یعنی کسی که همیشه در عذاب وشکنجه هست ( ابدی بودن عذاب وشکنجه )
راحت نبودن و رنجیدن
ناراحت و پریشانی
احساس راحتی نکردن و در عذاب و شکنجه بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)