معدیکرب

لغت نامه دهخدا

معدیکرب. [ م َ ک َ رِ ] ( اِخ )ابن الحارث بن عمروبن حجر آکل المرارالکندی ملقب به غلفاء ( متوفی در حدود 60 قبل از هجرت ) از قبیله قحطان و پادشاه یمنی در عهد جاهلیت است. وی با پدر خود به عراق کوچ کرد و در موصل و جزیره به «قیس عیلان » فرمانروایی پیدا کرد و سپس «کنانة» نیز به وی پیوستند. مردی عاقل و دوستدار صلح بود. وی عموی «امری القیس »شاعر معروف بود و اشعاری نیز به خود او نسبت داده شده است. ( از اعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 182 ). و رجوع به همین مأخذ و ترجمه تاریخ یعقوبی ج 1 ص 268 و 269 شود.

معدیکرب. [ م َ ک َ رِ ] ( اِخ ) ابن حشم بن حاشد از قبیله همدان و جد جاهلی یمانی و پدر قبیله شعب است. ( از اعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 182 ). و رجوع به همین مأخذ شود.

معدیکرب. [ م َ ک َ رِ ] ( اِخ ) ابن سمیفع ( متوفی بعد از 83 قبل از هجرت ) وی به روزگار ابرهه حبشی از فرمانروایان «سباء» در یمن بود. ( از اعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 183 ). و رجوع به همین مأخذ شود.

معدیکرب. [ م َ ک َ رِ ] ( اِخ ) ابن الیفع یثع، از ملوک جاهلی یمانی قدیم است. بعضی از محققان زمان حیات او را در قرن پنجم و بعضی دیگر در حدود قرن دهم قبل از میلاد دانسته اند. ( از اعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 183 ).

فرهنگ فارسی

ابن الیفعه یثع از ملوک جاهلی یمانی قدیم است .

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:اشعث بن قیس کندی (حضرموت ح ۱۲ قبل از بعثت ـ۴۱ق)

پیشنهاد کاربران

بپرس