معدودات

لغت نامه دهخدا

معدودات. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ معدودة. رجوع به معدود و معدودة شود.
- ایام معدودات ؛ روزهای اندک و قابل شمارش : ایاماً معدودات فمن کان منکم مریضاً او علی سفر فعدة من ایام اخر. ( قرآن 184/2 ). ذلک بانهم قالوا لن تمسنا النار الا ایاماً معدودات و غرهم فی دینهم ماکانوا یفترون. ( قرآن 24/3 ). و اذکروا اﷲ فی ایام معدودات فمن تعجل فی یومین فلااثم علیه. ( قرآن 203/2 ).
- || سه روز تشریق است که سپس یوم النحر آید. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع معدوده ( معدود ) .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَّعْدُودَاتٍ: چند - معدود-اندک - کم شمار( أَیَّاماً مَّعْدُودَاتٍ : چند روزی - روزهایی چند )
ریشه کلمه:
عدد (۵۷ بار)

«مَعْدُود» از مادّه «عَدَد» یعنی قابل شمارش، و معمولاً به اشیاء کم گفته می شود; زیرا اشیاء زیاد قابل شمارش نیستند یا شمارش آنها مشکل است.

پیشنهاد کاربران

بپرس