معتنابه

/mo~tanAbeh/

مترادف معتنابه: بسیار، زیاد، شایان، قابل اعتنا، قابل توجه، گزاف، هنگفت

متضاد معتنابه: کم، معدود

لغت نامه دهخدا

معتنابه. [ م ُ ت َ ب ِه ْ] ( ع ص مرکب ) کاری که محل اعتنا و اهتمام باشد. ( ناظم الاطباء ). قابل اعتنا. قابل توجه. || بسیار: مقدار معتنابهی از ثروت خود را در قمار باخت.

فرهنگ فارسی

ماخوذ از تازی کاری که محل اعتنا و اهتمام باشد .

فرهنگ معین

(مُ تَ بِ ) [ ع . معتنی به ] (ص مر. ) ۱ - قابل اعتناء. ۲ - بسیار زیاد.

فرهنگ عمید

۱. قابل اعتنا، شایان توجه.
۲. [مجاز] بسیار.

پیشنهاد کاربران

مثلا حمله آمریکا واسراییل به تاسیسات هسته ما که عضوباشگاه npt , هستیم عملی نبودکه رئیس آن جناب کیربوس گروسی آن را غیرمعتنابه محاسبه کند اگر خدای نا کرده اشعه به بیرون تششعات داشت نه ایران بلکه تا هرجا
...
[مشاهده متن کامل]
که ابر رادیومی اکتویته داشت خطرنا بود پس اروپای غربی که اکثر عضو ان پی تی هستند میخواستندشدید الرفتار باشند چرا کار نیکوی روسیه که کودکان را از اوکراین بجای امن برداتهام دروغی زدند باعجله از فیفا و دیگر مجامع انسانی محروم کردند ولی در اینجا کک ایشان را نگزید

حقوق
معتنابه: قابل توجه ( مثلا زمان معتنابهی از تصویب آن قانون گذشته است. )
مبتلابه: فراگیر ( مثلا منافع عمومی از موضوعات مبتلابه در حقوق اقتصادی است. )
معتنابه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
آمسایه āmsāya ( سغدی با پسوند لیاقت سنسکریت یه )
احیانا این کلمه خلاصه شده ی معتدنا به نیست؟
کلمه ( معتد به ) معتد نا به
دوستان اهل فن راهنمایی بفرمایند
قابل اعتنا و تنبیه و تنبه دیگران
شایان توجه
حداقل مقداری از هر چیز که برای انجام کار خاصی مورد نیاز باشد و بیشتر از آن، تا آنجا زیادتر که اطمینان حاصل شود که هرگز و تحت هیچ شرایطی، انجام دهنده ی آن کار خاص دچار تردید و نگرانی از بابت کمبودآن چیز ( هر چه که باشد ) نخواهد شد
مُعْتَنابِه
جالب توجه
درخور اعتنا