معتلف. [ م ُ ت َ ل ِ] ( ع ص ) چرنده. آنکه می چرد. و رجوع به اعتلاف شود.- معتلف شدن ؛ غذا به دست آوردن. روزی یافتن : گربه در سوراخ از آن شد معتکف که از آن سوراخ او شد معتلف.( مثنوی چ نیکلسون ج 3 ص 305 ).