معتقد بودن


برابر پارسی: استوانیدن، بر این باور

معنی انگلیسی:
accredit, maintain, trow, figure

مترادف ها

believe (فعل)
باور کردن، معتقد بودن، اعتقاد داشتن، عقیده داشتن، اعتقاد کردن، گمان داشتن، ایمان اوردن

فارسی به عربی

اعتقد

پیشنهاد کاربران

قائل بودن به . . . . . . . . . . .
او بر این نظر بود که . . . . . . = او معتقد بود که . . . . . . . . .

بپرس