معترض

/mo~tarez/

مترادف معترض: اعتراض کننده، اعتراض گر، ایرادگیر، خرده گیر، مخالف، معارض، منتقد، ناراضی، نارضا، واخواه

برابر پارسی: خرده گیر، پرخاشگر، نکوهشگر

معنی انگلیسی:
objector, protester, protestor, remonstrant, opposer

لغت نامه دهخدا

معترض. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) اعتراض کننده. ( آنندراج ). آن که اعتراض می کند. ( ناظم الاطباء ). آنکه بر سخن یا عقیده و عمل دیگری خرده گیرد. خرده گیر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || پیش آینده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اعتراض شود. || ( اصطلاح حقوق ) واخواه را گویند. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به واخواه شود.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - کسی که بر کلام یا عمل دیگری ایراد گیرد.۲ - و اخواه جمع : متعرضین .

فرهنگ معین

(مُ تَ رِ ) [ ع . ] (اِفا. )۱ - اعتراض کننده . ۲ - واخواه .

فرهنگ عمید

۱. کسی که به دیگری ایراد بگیرد و اعتراض کند، اعتراض کننده.
۲. (حقوق ) واخواه.

واژه نامه بختیاریکا

قِمنا

مترادف ها

opposing (صفت)
مخالف، مقاوم، معترض

objecting (صفت)
معترض

پیشنهاد کاربران

مُعتَرِض: واخواه، واخواست - کننده، واخواستگر، ناهمسو، ناهمفکر، ناخوشنود، ناخرسند
به نظرم معترض خیلی مواقع آدم درستان نه غلط ها مثلا حقوق، رمان، هرچی جوراب گوز و گه تو این جامعه اس ریدن و شاشیدن ول نکردن
متعرض دو معنی دارد یکی اقدام کننده و عموما به اقدام بد و ناشایست گفته می شود معنی دومش هم اعتراض کردن است ( رجوع به معنی متعرض شود ) اما معترض یعنی ایراد گیر و شاکی
آقای فرزاد متعرض کسی هست که تعرض میکنه اما معترض کسیه که اعتراض می کنه
تفاوت بین متعرض و معترض چیست؟؟
گلایه مند ، شاکی
پاخوسنده/پاخوسگر= معترض
واخواه
Appellant
Complainer

بپرس