معتدی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) از حد در گذرندهبیداد کننده متعدی : من میدانم که گناهکارم و اگر چه مبتدی نبودهام معتدی هستم .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
زیاد
گزاف
بیش از حد
. . . که مبلغ معتدی بود با یک توپ قبا به جهت خلعت. . .
سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
گزاف
بیش از حد
. . . که مبلغ معتدی بود با یک توپ قبا به جهت خلعت. . .
سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه