معتاد
/mo~tAd/
مترادف معتاد: آمخته، اخت، خوگر، خوگیر، مالوف، مانوس، افیونی، تریاکی، وافوری، افیون خور
برابر پارسی: نارکوکی، خوگرفته، دژخوی، خوگر، اپیونی، بَنگی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- معتاد شدن ؛ عادت کردن. خوی کردن. ( ناظم الاطباء ).
- معتاد کردن ؛ بیاموختن. آموخته کردن. عادت دادن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| عادت شده. معمول. مرسوم : جواب استادم نبشته بود، هم به مخاطبه معتاد الی الشیخ الجلیل السید ابی نصر مشکان. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379 ).
|| ( اِ ) عادت و خوی و رسم. ( ناظم الاطباء ).
- برخلاف معتاد ؛ برخلاف رسم و برخلاف عادت و برخلاف معمول. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اصطلاح معانی ) در اصطلاح معانی ، مقابل غریب. رجوع به اعتیاد و غریب شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) عادت گیرنده خوگر : فلان معتاد بکشیدن سیگار است . جمع : معتادین . ۲ - ( اسم ) عادت شده : هر کاری که معتاد کسی شود ترکش مشکل است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
معتاد، اعتیاد
معتاد
معتاد، شخص معتاد
خو گرفته، معتاد، معمولی، ساده
خو گرفته، معتاد
معتاد
معتاد، ریشه کرده، دیرنه، کینهامیز
معتاد، معمولی، عادی، مرسوم، همیشگی، عادتی، مزاجی
معتاد، معمولی، عادی
معتاد، معمولی، متداول، عادی، مرسوم، همیشگی، معمول
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
خویسته، خویکار، اموختار
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است.
یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده بیمار یا عیادت کننده استفاده شود چراکه عیادت و عائد هم خانواده هستند و ریشه هر دو عود است. در واقع عیادت به معنای ملاقات مجدد است چون فرد را می شناخته و ملاقات می کرده و با ملاقات مجدد باز هم این کار را تکرار می کند.
... [مشاهده متن کامل]
از معانی دیگر عائد، عایدی است آن چه از وجوه نقد به شخص برگردد ( درآمد و سود ) یا به عبارتی عاید هم نفعیست که به علت کار عادی روزانه به شخص بر می گردد و تکرار می شود.
کلمات هم خانواده:
عودت به معنای پس دادن یا پس فرستادن است.
مُعید به معنای اعاده کننده و برگرداننده است ( المُبْدِئُ المُعِیدُ؛ از صفات خدای بزرگ است زیرا او خلق را می آفریند و زنده می کند و سپس آنان را می میراند و آنگاه به قیامت بازمی گرداند. )
عید به معنای جشن، اصل این کلمه هم از عود بوده و در اصل به معنا بازگشت است. واو عین الفعل قلب ( یا تبدیل ) به یاء شده و دلیل نامگذاری آن به این دلیل است که چون هر سال این مراسم تکرار می شود و به نحوی برمی گردد.
عادی� به معنای امری که تکرار می شود و باز می گردد.
معاد به معنای سرای بازگشت یا محل بازگشت برای حساب و کتاب.
معتاد به شخصی گفته می شود که به کار و عمل قبلی خود بر می گردد.
عادة یا عادت به اخلاق یا رفتار تکراری و همیشگی یک فرد که آن را تکرار می کند گفته می شود.
اما موارد زیر ربطی به موارد فوق ندارند: ( ریشه ی متفاوت آنها آمده است )
مائدة به معنای سفره از ریشه ی ( م ی د ) است.
تعدی به معنای تجاوز کردن از ریشه ی ( ع د و ) است.
استعداد به معنای آماده گشتن از ریشه ی ( ع د د ) است.
یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده بیمار یا عیادت کننده استفاده شود چراکه عیادت و عائد هم خانواده هستند و ریشه هر دو عود است. در واقع عیادت به معنای ملاقات مجدد است چون فرد را می شناخته و ملاقات می کرده و با ملاقات مجدد باز هم این کار را تکرار می کند.
... [مشاهده متن کامل]
از معانی دیگر عائد، عایدی است آن چه از وجوه نقد به شخص برگردد ( درآمد و سود ) یا به عبارتی عاید هم نفعیست که به علت کار عادی روزانه به شخص بر می گردد و تکرار می شود.
کلمات هم خانواده:
عودت به معنای پس دادن یا پس فرستادن است.
مُعید به معنای اعاده کننده و برگرداننده است ( المُبْدِئُ المُعِیدُ؛ از صفات خدای بزرگ است زیرا او خلق را می آفریند و زنده می کند و سپس آنان را می میراند و آنگاه به قیامت بازمی گرداند. )
عید به معنای جشن، اصل این کلمه هم از عود بوده و در اصل به معنا بازگشت است. واو عین الفعل قلب ( یا تبدیل ) به یاء شده و دلیل نامگذاری آن به این دلیل است که چون هر سال این مراسم تکرار می شود و به نحوی برمی گردد.
عادی� به معنای امری که تکرار می شود و باز می گردد.
معاد به معنای سرای بازگشت یا محل بازگشت برای حساب و کتاب.
معتاد به شخصی گفته می شود که به کار و عمل قبلی خود بر می گردد.
عادة یا عادت به اخلاق یا رفتار تکراری و همیشگی یک فرد که آن را تکرار می کند گفته می شود.
اما موارد زیر ربطی به موارد فوق ندارند: ( ریشه ی متفاوت آنها آمده است )
مائدة به معنای سفره از ریشه ی ( م ی د ) است.
تعدی به معنای تجاوز کردن از ریشه ی ( ع د و ) است.
استعداد به معنای آماده گشتن از ریشه ی ( ع د د ) است.
آمُخته ، آمُختار
گمان نکنم معتاد به معنای عادت کرده باشد؛ حروف عین دال و ت اگر یه حرف اصلی لغت عادت باشند؛ پس بایستی می گفتیم مُعدات، نه معتاد!!
به نظر می رسد مُعتاد به معنای تجاوزکار و اسراف کار و زیاده رو باشد؛ یعنی کسی که در کاری بیشتر از حد معمول جلو رفته و در واقع پایش را از گلیمش بیشتر کشیده؛ مُسرِف.
... [مشاهده متن کامل]
🤷♂️
به نظر می رسد مُعتاد به معنای تجاوزکار و اسراف کار و زیاده رو باشد؛ یعنی کسی که در کاری بیشتر از حد معمول جلو رفته و در واقع پایش را از گلیمش بیشتر کشیده؛ مُسرِف.
... [مشاهده متن کامل]
🤷♂️
گند خو
کسی که معتاد می شه دیگه گند کاری را در میاره
اگر دو بار خوی را پشت سر هم بیاوریم تاکید بر عادت است که همان معتاد می شود مثلا خوی خویِ خواندن رمان شدم ، برای مواردی که مثبت بنظر می اید
کسی که معتاد می شه دیگه گند کاری را در میاره
اگر دو بار خوی را پشت سر هم بیاوریم تاکید بر عادت است که همان معتاد می شود مثلا خوی خویِ خواندن رمان شدم ، برای مواردی که مثبت بنظر می اید
مُعتاد
مَروَسته : مَر - وَسته
مَر = بسیار ، فراوان مانند مَردُم : مَر - دُم اینکه ( یعنی ) تَهم یا تُخم های بیشمار ، همریشه با more انگلیسی و mehr آلمانی
وَسته : نام کُنیده ( اسم مفعول ) از وَستن ( وَند )
... [مشاهده متن کامل]
وَسته : کَسی یا چیزی که بسیار ( = مَر ) به چیزی وَسته یا وَندیده شده است .
اعتیاد = مَروَستِگی ، مَروَندِگی
عادت = مَروَست ، مَروَندِش
مَروَسته : مَر - وَسته
مَر = بسیار ، فراوان مانند مَردُم : مَر - دُم اینکه ( یعنی ) تَهم یا تُخم های بیشمار ، همریشه با more انگلیسی و mehr آلمانی
وَسته : نام کُنیده ( اسم مفعول ) از وَستن ( وَند )
... [مشاهده متن کامل]
وَسته : کَسی یا چیزی که بسیار ( = مَر ) به چیزی وَسته یا وَندیده شده است .
اعتیاد = مَروَستِگی ، مَروَندِگی
عادت = مَروَست ، مَروَندِش
"بیمارخو" [در چمار ( معنا ) همگانی] - بیمارخویی = اعتیاد
" افیون زده" [در چمار ویژه] - افیون زدگی = اعتیاد
" افیون زده" [در چمار ویژه] - افیون زدگی = اعتیاد
کسی که عملی را مجدد انجام دهد و دست از آن نکشد
اموختار . . . . . . . خوگرفته . . . . . . .
عملی
معتاد ( ADDICT ) [اصطلاح اعتیاد]معتاد به کسی گفته می شود که در نتیجه استعمال متمادی دارو، در بدن وی حالت مقاومت اکتسابی ایجاد شده است، به شیوه ای که استعمال مکرر آن موجب کاسته شدن تدریجی اثرات آن می شود.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
از این رو پس از مدتی شخص مقادیر بیش تری از دارو را می تواند بدون بروز ناراحتی تحمل کند و در صورتی که دارو به بدن وی نرسد، اختلالات روانی و فیزیکی موسوم به �سندروم محرومیت ( عوارض و تظاهرات جسمانی و روانی در موقع نرسیدن مواد مخدر به بدن ) �در او ایجاد می شود.
می گویند که واژه ی معتاد از عادت گرفته شده است. ولی واژه عادت به مانای خوگر شدن که اصل آن آدت ( آد ات ) است در فرهنگ سنسکریت به صورت Adatte आदत्ते به مانای keep in mind, bind on, notice آمده است. واژه آدت از ریشه اوستایی آدی به مانای نگریستن و دیدن ساخته شده است. بنابراین ریشه ی عادت عربی نیست.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
کسی که به چیزی علاقه و عادت پیدا کرده
( معتاد:شخصی که به کار و عمل قبلی خود
برمیگرد ) ( عید: با کسره عین به معنای جشن، اصل این کلمه از
عِود بوده و در اصل به معنا بازگشت است. واو
یعنی عین الکلمه قلب به یاء شده دلیل نام
گذاریش به این دلیله چون هر سال این مراسم
... [مشاهده متن کامل]
تکرار و به نحوی برمیگرده ) کلمات مشترک در
بازگشت:شامل: ) عیادة کردن از عائد عیادت کردن
به معنای ملاقات مجدد چون او را می شناخته و
ملاقات کرده و بار دیگر بازگشت و ملاقات می کند گفته میشود ) . ( عود :راه قدیمی و تکراری )
( عادی:امر عادی و تکراری که همیشه باز می گردد )
( معاد:سرای بازگشت یا محل
بازگشت برای حساب و کتاب ) ( عاید:نفعی که به
علت کار عادی روزانه به شخص بر می گردد )
( عوادة: به غذای اضافه که باقی می
برای خوردن مجدد گرم می کنیم و باز گردانده می شود
گفته میشه ) ( معید:شخص با مهارت جنگی در واقع در
حین جنگ به دلیل مهارت و سخت کوشی بارها و
بار ها به صحنه جنگ بر می گردد گفته میشود )
( عادة: یا عادت با کتابت
فارسی حرف تاء:اخلاق تکراری و همیشگی فرد که
انجام میده گفته میشود )
برمیگرد ) ( عید: با کسره عین به معنای جشن، اصل این کلمه از
عِود بوده و در اصل به معنا بازگشت است. واو
یعنی عین الکلمه قلب به یاء شده دلیل نام
گذاریش به این دلیله چون هر سال این مراسم
... [مشاهده متن کامل]
تکرار و به نحوی برمیگرده ) کلمات مشترک در
بازگشت:شامل: ) عیادة کردن از عائد عیادت کردن
به معنای ملاقات مجدد چون او را می شناخته و
ملاقات کرده و بار دیگر بازگشت و ملاقات می کند گفته میشود ) . ( عود :راه قدیمی و تکراری )
( عادی:امر عادی و تکراری که همیشه باز می گردد )
( معاد:سرای بازگشت یا محل
بازگشت برای حساب و کتاب ) ( عاید:نفعی که به
علت کار عادی روزانه به شخص بر می گردد )
( عوادة: به غذای اضافه که باقی می
برای خوردن مجدد گرم می کنیم و باز گردانده می شود
گفته میشه ) ( معید:شخص با مهارت جنگی در واقع در
حین جنگ به دلیل مهارت و سخت کوشی بارها و
بار ها به صحنه جنگ بر می گردد گفته میشود )
( عادة: یا عادت با کتابت
فارسی حرف تاء:اخلاق تکراری و همیشگی فرد که
انجام میده گفته میشود )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)