معبد

/ma~bad/

مترادف معبد: آتشکده، خانقاه، دیر، دیمه، صومعه، عبادتخانه، عبادتگاه، کلیسا، کنیسه، هیکل

برابر پارسی: پرستشگاه، زیگورات، نیایشگاه

معنی انگلیسی:
place of worship, temple, sanctuary, tabernacle

لغت نامه دهخدا

معبد. [ م َ ب َ ]( ع اِ ) محل عبادت. پرستشگاه. جای عبادت. ج ، معابد. ( ناظم الاطباء ). جایی که عبادت کنند. ( از اقرب الموارد ). عبادتگاه و جای پرستش نصاری و به معنی جای عبادت مسلمانان نیز آید. ( غیاث ) ( آنندراج ). پرستشکده. عبادت جای. نمازخانه. پرستش جای. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : از آن جایگاه به شهری رفت که معبد اهل هند بود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 412 ).

معبد. [ م ِ ب َ] ( ع اِ ) بیل و کلند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مِسحاة. ج ، مَعابِد. ( اقرب الموارد ) ( محیطالمحیط ).

معبد. [ م ُ ع َب ْ ب َ ] ( ع ص ) نرم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || خوار. ( منتهی الارب ). خوار و ذلیل. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به معنی بعد شود. || گرامی داشته شده از لغات اضداد است. ( منتهی الارب ). گرامی داشته شده. ( ناظم الاطباء ). مکرم و معظم چنانکه گویی او را عبادت می کنند، از لغات اضداد است. ( از اقرب الموارد ). || عبادت کرده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ). || میخ زده شده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).میخ. ( از اقرب الموارد ). || تیزشهوت از گشن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شهری که اثر و عَلَم و آب ندارد. || شتر قطران مالیده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شتر رام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || طریق معبد، راه کوفته و پا سپر کرده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معبد. [ م ُ ب َ ] ( ع ص ) به بندگی گرفته شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اِعباد شود.

معبد.[ م ُ ع َب ْ ب ِ ] ( ع ص ) عبادت کننده. ( ناظم الاطباء ).

معبد. [م َ ب َ ] ( اِخ ) رجوع به ابوخمیصه معبدبن عباد شود.

معبد. [ م ِ ب َ ] ( اِخ ) ابن خالد جهنی مکنی به ابوزرعه ( متوفی به سال 72 هَ. ق. ) صحابی و از کسانی است که در اسلام قدیمند. وی از حاملان لوا در روز فتح مکه بود. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 1053 ).

معبد. [ م َ ب َ ] ( اِخ ) ابن عباس بن عبدالمطلب هاشمی ( متوفی به سال 35 هَ. ق. ). پیغمبر اکرم او را والی مکه ساخت. وی در افریقا شهید شد. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 1053 ). و رجوع به تاریخ الخلفا ص 112 و 209 شود.

معبد. [ م َ ب َ] ( اِخ ) ابن عصم بن النعمان التغلبی. وی اول کسی است که گفت : «هذه بتلک و البادی اظلم » و این سخن مثل سایر گردید. معبد، معاصر شرحبیل بن الحارث الکندی از ملوک کنده در ایام جاهلیت بود. ( از اعلام زرکلی چ 2 جزء8 ص 177 ). و رجوع به تاریخ الخلفا ص 112 و 209 شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابن وهب از موسیقی دانان نیمه قرن اول و اوائل قرن دوم هجری است . در مدینه نشات یافت در آغاز شترچرانی میکرد و گاهی نیز تجارت میرفت چون نبوغش ظاهر شد بزرگان مدینه بر او اقبال کردند معبد بشام رفت و مقامی بلند یافت و عمری طولانی کرد و در لشکرکشی و لید بن یزید فوت شد ( ف. ۱۲۶ ه.ق )
محل عبادت، عبادتگاه، پرستشگاه، معابد جمع
( اسم ) ۱ - گرامی داشته مکرم . ۲ - راه کوفته و هموار .
ابن عصم بن النعمان التغلبی . وی اول کسی است که گفت : [ هذه بتلک و البادی اظلم ] و این سخن مثل سایر گردید .

فرهنگ معین

(مَ بَ ) [ ع . ] (اِ. )جای عبادت ، پرست ش گاه . ج . معابد.
(مُ عَ بَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - گرامی داشته ، مکرم . ۲ - راه کوفته و هموار.

فرهنگ عمید

محل عبادت، عبادتگاه، پرستشگاه.

فرهنگستان زبان و ادب

{temple} [باستان شناسی] هر بنایی، به جز مسجد و کلیسا و کنیسه، با کارکرد عبادی در ابعاد و اشکال مختلف

دانشنامه عمومی

معبد (دامغان). معبد یک روستا در ایران است که در دهستان قهاب رستاق واقع شده است. [ ۱] معبد ۲۲ نفر جمعیت دارد.
عکس معبد (دامغان)

معبد (فیلم ۲۰۱۱). معبد ( به مراتی: Deool ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۱ و به کارگردانی اومش وینیاک کولکارنی است. در این فیلم بازیگرانی همچون نانا پاتیکار، دیلیپ پراباواکار، گیرش کولکارنی، سونالی کولکارنی، شاروانی پیلای ایفای نقش کرده اند.
عکس معبد (فیلم ۲۰۱۱)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

پرستشگاه

مترادف ها

temple (اسم)
هیکل، معبد، پرستشگاه، شقیقه، گیجگاه

shrine (اسم)
جای مقدس، زیارتگاه، معبد

place of worship (اسم)
معبد

فارسی به عربی

ضریح , معبد

پیشنهاد کاربران

آفرین خانه
بدان خانه شد شاه یزدان پرست
فرود آمد از جایگاه نشست
ببست آن در آفرین خانه را
نماند اندرو خویش و بیگانه را
بپوشید جامهٔ پرستش پلاس
خرد را چنان کرد باید سپاس
موبد : معبد به روند جا افتاده است.
اگرچه معمولا کلمه معبد و زیارتگاه یکسان در نظر گرفته می شود ولی اصولا معبد مکانی است که پرستش شونده یا . . . در محل حضور ندارد بلکه تجلی او در آن مکان اس. زیارتگاه محلی است که پرستش شونده در محل حضور دارد.
بندگیگاه
واژه معبد
معادل ابجد 116
تعداد حروف 4
تلفظ ma'bad
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: معابد]
مختصات ( مُ عَ بَّ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی ma'bad
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
خانه ٔ ترسایان
نیازشگاه . [ زِ ] ( اِ مرکب ) معبد. ( یادداشت مؤلف ) : کنشت ، نیازشگاه یهودیان باشد. ( حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) ( یادداشت مؤلف ) .
طاعتگاه . [ ع َ ] ( اِ مرکب ) طاعتگه . معبد. پرستشگاه . جایگاه عبادت . مقام پرستش :
یکی دیر سنگین برافراشتند
بجمهور طاعت گهش ساختند.
نظامی .
الهی در طاعتم باز کن
بطاعت گهم محرم راز کن .
...
[مشاهده متن کامل]

عبداﷲ هاتفی .
|| جایگاه قربانی . محل مخصوص قربانی . منسک . قربانی جای . ( منتهی الارب ) .

نیایشگه. [ ی ِ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) نیایشگاه. نیایشخانه. عبادتگاه. معبد :
برهمن چنین گفت کاین جایگاه
نیایشگه ماست در سال و ماه.
اسدی.
Temple

بپرس