اسیر بند بلا را چه جای سرزنش است
گرت معاونتی دست می دهد دریاب.
سعدی.
و رجوع به معاونة شود.- معاونت در جرم ؛ ( اصطلاح حقوق ) تحریک عامل اصلی جرم و یا کمک در تهیه مقدمات یا در لواحق جرم با علم و تسهیل در اجرای آن و بطور کلی کمک عالمانه به مباشر جرم از طرف غیرمباشر مثلاً اگر کسی مال مسروق را از سارق عالماً گرفته و مخفی کند این کمک که در لواحق جرم سرقت به عمل آمده مصداق معاونت در جرم است. ( از ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به ترکیب «معاون جرم » ذیل معاون شود.
- معاونت کردن ؛ یاری کردن. کمک کردن :
باد به دست آرزو در طلب هوای دل
گر نکند معاونت دور زمان مقبلم.
سعدی.
- معاونت نمودن ؛ معاونت کردن. یاری کردن. کمک کردن : او را بخواند تا ولایت بدو تسلیم کند و در جواب خصم استخلاص ملک او را مدد دهد و معاونت نماید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 260 ).|| مقام کسی که در وزارت خانه یا اداره مادون وزیر یا رئیس است. مقام معاون. و رجوع به معاون شود.
معاونة. [ م ُ وَ ن َ ] ( ع مص ) با کسی یاری کردن. ( المصادر زوزنی ). همدیگر را یاری کردن و یاری دادن. عِوان. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).