معانات
لغت نامه دهخدا
- معانات کشیدن ؛ رنج بردن : چون زیادتی همت ، بر تحصیل آن داشتند در اتمام آن مقاسات و معانات کشیدند. ( تاریخ قم ص 12 ).
|| ملابسه. پرداختن به چیزی عنایت و توجه کردن به چیزی : از شام تا فلق و از بام تا شفق به معاطات کؤوس مدام و معانات پری چهرگان خوش اندام اشتغال داشتند. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 209 ). و رجوع معاناة شود.
معاناة. [ م ُ ] ( ع مص ) رنج چیزی کشیدن. ( ترجمان القرآن ). رنج کشیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به معانات شود. || رنجانیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || منازعت کردن با کسی.( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). مشاجره کردن با کسی. ( از اقرب الموارد ). || ملابسه نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). به تیمار مال پرداختن و گویند هم مایعانون مالهم. ( از اقرب الموارد ). مایعانون مالهم ؛ یعنی نیکو تیمار مال نمی کنند. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. کشمکش داشتن.
۳. رنجاندن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید