معالات
لغت نامه دهخدا
معالاة. [ م ُ ] ( ع مص ) برآمدن بر چیزی. ( از منتهی الارب ). برآمدن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بلند برآمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بلند گردانیدن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بلند کردن چیزی و آن را بلند قرار دادن. ( ناظم الاطباء ). || با کسی نبرد کردن به بلندی. ( تاج المصادر بیهقی ). به بلندی با کسی نورد کردن. ( المصادر زوزنی ). و رجوع به معالات کردن شود. || برزَوَر چیزی نهادن. ( المصادر زوزنی ). به زبر چیزی نهادن.( تاج المصادر بیهقی ). || به حجاز آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). به عالیه درآمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). به عالیه نجددرآمدن. ( از اقرب الموارد ). || خبر مرگ کسی آشکار کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || عال عنی ؛ یعنی کناره کن از من و یک سوشو. ( منتهی الارب ). به صیغه امر یعنی کناره گزین از من و یک سو شو. ( ناظم الاطباء ). || عال علی ؛ بار کن برمن. ( منتهی الارب ). به صیغه امر یعنی بار کن بر من. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. در بلندی با کسی معارضه کردن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید