معافات

لغت نامه دهخدا

معافات. [ م ُ ] ( ع مص ) عافیت دادن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ماده بعد شود.

معافاة. [ م ُ ] ( ع مص ) عافیت دادن. ( المصادرزوزنی ). نگاه داشتن خدای کسی را از رنج و بیماری و عافیت دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ): عافاه اﷲ من المکروه مُعافاةً و عِفَاءً وَ عافِیةً، خدای او را از بیماریها و بلا دور داشت و دردهای او را از میان برد و هر بدی را از وی دفع کرد. و گویند عافیة اسم است از آن. ( از اقرب الموارد ). || عافیت دادن خدای مردم را از اذیت تو و تو را از اذیت مردم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ):عافاه اﷲ معافاة؛ خدای او را از مردم و مردم را از او در امان نگاهداشت. ( از اقرب الموارد ). || بی پروا کردن خدای تو را از ایشان و ایشان را از تو. ( از منتهی الارب ) ( ازآنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

عافیت دادن

پیشنهاد کاربران

بپرس