معاضدت
/mo~Azedat/
مترادف معاضدت: دستگیری، کمک، مدد، مساعدت، مظاهرت، معاونت، هم دستی، همراهی، یاری، یاوری، کمک کردن، یاری کردن
برابر پارسی: همراهی، یاوری، پشتیبانی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
معاضدة. [ م ُ ض َ دَ ] ( ع مص ) با کسی یار بودن. ( تاج المصادر بیهقی ). با هم یاری نمودن. ( منتهی الارب ). یاری دادن و بازوی یکدیگر بودن. ( آنندراج ). یاری کردن و معاونت نمودن همدیگر را. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به معاضدت شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) بیکدیگر یاری کردن کمک کردن . ۲ - ( اسم ) یاری .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. به یکدیگر کمک کردن.
مترادف ها
کمک، معاونت، مساعدت، معاضدت، دستیاری، رسیدگی، مدد، همدستی، پایمردی، مراعات
پیشنهاد کاربران
معنای مضاعدت در فرهنگ فارسی و در اصلاح کمک کردن و یاری کردن می باشد و در اصطلاح عامیانه و به زبان ساده:از دست یکی گرفتن
در معانی حقوقی بستگی به جمله ای که آمده است و از معاضدت استفاده شده است را داراست
... [مشاهده متن کامل]
مثلا :وکیل معاضدتی ؛ همان وکیل تسخیری که رایگان امور موکل ( محجور یا معسر ) خود را انجام میدهد
در معانی حقوقی بستگی به جمله ای که آمده است و از معاضدت استفاده شده است را داراست
... [مشاهده متن کامل]
مثلا :وکیل معاضدتی ؛ همان وکیل تسخیری که رایگان امور موکل ( محجور یا معسر ) خود را انجام میدهد
از عضد به معنی بازو می آید.
🇮🇷 همتای پارسی: بازویاری 🇮🇷
[ ریشه: ع ض د ] [ ریشه پارسی: بازو یار/دار ]
عاضد: بازوینده
معاضد: بازویار
معاضدت: بازویاری
اعضاد: بازوان
اعتضاد: بازوداری
معتضد: بازودار
[ ریشه: ع ض د ] [ ریشه پارسی: بازو یار/دار ]
عاضد: بازوینده
معاضد: بازویار
معاضدت: بازویاری
اعضاد: بازوان
اعتضاد: بازوداری
معتضد: بازودار
معاضدت به معنی کمک - یاری - دستگیری است
شاید اگر برابر پارسی معاضدت را ( همیاری ) بگوییم زیباتر و درست تر باشد.