معاشقه
/mo~ASeqe/
مترادف معاشقه: تجمش، عشقبازی، عشق ورزی، معاشقت، مغازله، ملاعبه، مهرورزی، عشقبازی کردن، مهر ورزیدن
برابر پارسی: همآغوشی، دلدادگی، مهرورزی، هماغوشی، هم مهری
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) عشق و رزیدن با کسی عشقبازی کردن . ۲ - ( اسم ) عشقبازی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
اظهار عشق، معاشقه
معاشقه
معاشقه، عشق وعاشقی، سر وسرعاشقانه
پیشنهاد کاربران
احتمالا واژه ی ( کامش ) را در بر بگیرد.