معارک
لغت نامه دهخدا
معارک. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) مرد افکنده سخت علاج. ( منتهی الارب ). مرد افکنده شده شدیدالعلاج در جنگ. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نیک اندازنده در حرب. ( منتهی الارب ). آن که خود را در جنگ می اندازد.( ناظم الاطباء ). مقاتله کننده. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع معرکه میدانهای جنگ رزمگاهها : ممالک همه مهالک گشته مسالک بیکبار معارک شده ...
مرد افکنده سخت علاج مرد افکنده شده شدید العلاج در جنگ .
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید