معارضات. [ م ُ رَ / رِ ] ( ع اِ ) ج ِ معارضة : چون مناظرات و معارضات ایشان بدینجا رسید... ( مرزبان نامه ص 113 ). و رجوع به معارضه شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر و اسم ) جمع معارضه:چون مناظرات و معارضات ایشان بدینجا رسید شیر خود را آشفته و زنجیر صبر گسسته بر مجر. خشم از خواب در آورد . جمع معارضه : چون مناظرات و معارضات ایشان بدینجا رسید شیر خود را آشفته و زنجیر صبر گسسته بر مجره خشم از خواب در آورد .