معادات

لغت نامه دهخدا

معادات. [ م ُ ] ( ازع ، اِمص ) عداوت کردن و با کسی دشمنی کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ). عداوت و دشمنی با یکدیگر. ( ناظم الاطباء ) : و بدان که اصل خلقت ما بر معادات بوده است و از مرور روزگار مایه گرفته است. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 279 ). شاپور مطل و مدافعت پیش نهاد و بدان سبب موالات و مصافات ، منافرت و معادات گشت. ( جهانگشای جوینی ). و رجوع به معاداة شود.

معاداة. [ م ُ ] ( ع مص ) ( از «ع دو» ) دشمنی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). با کسی دشمنی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به معادات و معادا شود. || پی یکدیگر زدن وانداختن دو شکار را در یک تک. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گرفتن از موی کسی. ( از منتهی الارب ). گرفتن موی کسی را یا بلند کردن آن. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به عِداء شود. || نبرد کردن در دویدن. ( از منتهی الارب ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

باهم دشمنی کردن، دشمن یکدیگرشدن
۱ - ( مصدر ) دشمنی کردن با یکدیگر : و بدان که اصل خلقت ما بر معادات بوده است و از مرور روزگار مایه گرفته است . ۲- دشمنی کردن با کسی . ۲ - ( اسم ) دشمنی عداوت .

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . معاداة ] (مص ل . ) عداوت ، دشمنی با یکدیگر.

فرهنگ عمید

با هم دشمنی کردن، دشمن یکدیگر شدن.

پیشنهاد کاربران

بپرس