مظنه
/mazanne/
مترادف مظنه: ارزش، بها، قیمت، گمانه، نرخ، حدس، گمان، تخمین
برابر پارسی: گمان، بدگمانی، انگاره، نرخ، ارزش روز
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
مظنه. [ م َ ظَن ْ ن َ / ن ِ ] ( از ع ، اِ ) گمان و پندارو اندیشه و قیاس و وهم و احتمال. || گویاو شاید و یحتمل. ( ناظم الاطباء ). || در تداول بازاریان ایران ، نرخ. بها و نرخ تقریبی. ج ، مظان و مظنه جات . ( از یادداشت های به خط مرحوم دهخدا ) .
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- جایی که گمان می رود در آنجا چیزی باشد : ... و بهر جایی که مظنه بود پادشاه را جست . جمع : مظان . ۲ - گمان ظن . ۳ - بدگمانی : و خلیفه مظن. آن داشت . ترکان خاتون او را پیش خلیفه فرستاد تا خلیفه التماس او را باجابت مقرون گردانید . یا رفع مظنه شدن . بر طرف شدن بدگمانی و سوئ ظن : این معنی مرعوب خلایق افتاده فی الجمله رفع مظن. مردم شد . ۴ - تصور میرود گمان میکنم : مظنه امروز هم فلان اینجا نمی آید . ۵ - نرخ کالا ارزش : مظن. برنج مظن. چای .
ماخوذ از تازی گمان و پندار و اندیشه و قیاس و وهم و احتمال .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نرخ و ارزش کالا.
مترادف ها
اقتباس، ایراد، بیان، نقل قول، عبارت، مظنه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نرخ کالا
مظنه واژه ای عربی است که به معنی گمان و پندار است. در فرهنگ فارسی معین مظنه را بها و قیمت نیز معنی کرده اند. هرچند که در اصطلاح به معنی خبردارشدن و یا آگاه کردن هم این واژه به کار می رود. وقتی این کلمه برای بازار طلا به کار می رود به این معنی است که قیمت طلا در بازار و معاملات چقدر است
... [مشاهده متن کامل]
البته برای قیمت رابطه جنسی هم ممکنه بپرسند مظنه چند؟
... [مشاهده متن کامل]
البته برای قیمت رابطه جنسی هم ممکنه بپرسند مظنه چند؟
در شیراز مَزَّنُم= گمان می کنم، حدس می زنم رواج داشت.
حدود پنجاه سال پیش، حالا را نمی دانم.
حدود پنجاه سال پیش، حالا را نمی دانم.
به ارزش یا بهای چیزی مطلع شدن
مظنه گرفتن