مظفر پنجدهی
لغت نامه دهخدا
به هفت کشور تا مدح پنجده گویم
چو باد گشتم اندرزمی زمی پیمای
دو پای دارم چار دگر بباید از آنک
به هفت کشور نتوان رسید بی شش پای.
در صفت آتش گوید:
همی ببینی آتش میان خاکستر
چو آفتاب که گیرد ز میغتیره حجاب
چو روی دختر دوشیزه کو خجل گردد
نقاب را به رخ اندرکشد بوقت عتاب.
و از اوست :
نگاه کن تو بدان یاسمن شگفته بباغ
سرش به پیش در افگنده راست چون سر من
همی ببینی بویش چو بوی خوی نکو
چو سوزن آژده بر پشت دست دلبر من.
و رجوع به لباب الالباب عوفی چ براون ج 2 صص 63 - 65 و مجمعالفصحاء ج 1 ص 505 و تعلیقات چهارمقاله چ معین ص 104 شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید