مظ. [ م َظظ ] ( ع مص ) نکوهیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ملامت کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). || مظالعود؛ باز کردن پوست چوب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) درخت انار یاانار دشتی و کوهی که اکثر در کوه سرات روید. بار ندارد و در شکوفه آن انگبین باشد که بمکند آن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). درخت انار و درخت انار دشتی. ( ناظم الاطباء ). انار دشتی. ( مهذب الاسماء ). گلنار. ( تحفه حکیم مؤمن ).انار کوهی. انار دشتی. گوز بیابانی. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). || دم الاخوین که خون غزال است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). خون سیاوشان. ( ناظم الاطباء ). || عصاره بیخهای ارطی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ).