مطو

لغت نامه دهخدا

مطو. [ م َطْوْ ] ( ع مص ) نیک راندن ستور. ( تاج المصادر بیهقی ). نیک براندن ستور در سفر. ( المصادرزوزنی ). کوشیدن در سیر و شتاب رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). کوشش کردن در سیر. ( ناظم الاطباء ). || دیر سیر کردن با قوم. || خرمای تر از خوشه خوردن. || همراه دوست شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || چشم گشادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). چشمهای خود را باز کردن. ( ناظم الاطباء ). || گائیدن. ( آنندراج ). گائیدن کنیزک خود را. ( ناظم الاطباء ). نکاح کردن زن. ( از ذیل اقرب الموارد ). || خرامیدن و یازیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

مطو. [ م َ / م ِطْوْ ] ( ع اِ ) شاخ خرد که دو پاره کرده ، کشت پراکنده و سرشاخ خرمای پراکنده را بندند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). شاخه خرد که دوپاره کرده کشت پراکنده را و سرشاخه پراکنده خرما را بدان بندند. ( ناظم الاطباء ). || خوشه خرما. ج ، مِطاء، اَمطاء، مَطی . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مطو. [ م ِطْوْ ] ( ع اِ ) نظیر و مانند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نظیر. ( اقرب الموارد ). || یار و همنشین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). صاحب. ( اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ). || خوشه ارزن. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خوشه خرما. ج ، مِطاء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

نظیر و مانند نظیر

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس