مطنجنه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
مطنجنه
بضم میم قسمی از گوشت پخته است
آن گوشت را شرحه شرحه کنند پس با مصالح و نمک در آب جوشانیده در روغن زرد بریان سازند و قدرى پیاز و زیره و دارچینی دهند و گفته اند که بابازیر حاره و آبکامه پخته گرم و خشک بود و بمبرودى مزاج انسب و اصلح و براى محرورى مزاج عوض مرى سرکه کنند و اگر شوربادار پزند باصحاب بلغم و رطوبت و آروغ ترش موافق باشد و اگر قدرى سرکه در ان بیفزایند الطف بمزه و سریع الهضم بود. خزائن الملوک، ج1، ص: 288
... [مشاهده متن کامل]
بضم میم قسمی از گوشت پخته است
آن گوشت را شرحه شرحه کنند پس با مصالح و نمک در آب جوشانیده در روغن زرد بریان سازند و قدرى پیاز و زیره و دارچینی دهند و گفته اند که بابازیر حاره و آبکامه پخته گرم و خشک بود و بمبرودى مزاج انسب و اصلح و براى محرورى مزاج عوض مرى سرکه کنند و اگر شوربادار پزند باصحاب بلغم و رطوبت و آروغ ترش موافق باشد و اگر قدرى سرکه در ان بیفزایند الطف بمزه و سریع الهضم بود. خزائن الملوک، ج1، ص: 288
... [مشاهده متن کامل]