مطمح
/matmah/
مترادف مطمح: مقصود، منظور، موردنظر، دیدگاه، فراچشم، نظرگاه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مطمح نظر ؛ هر چیز که به دقت در وی بنگرند. ( ناظم الاطباء ). مورد نظر و توجه. آن که نظر را به سوی خود کشد : مرآن پادشاهزاده را که مطمح نظر او بود خبر کردند. ( گلستان ). یکی را دل از دست رفته بود... و مطمح نظرش جای خطرناک و مظنه هلاک. ( گلستان ).
|| جای نشانه تیراندازان. || منظر و جای تماشا و جای نمایش و نمایشگاه. || هر چیز دیدنی. ( ناظم الاطباء ). مجازاً به معنی جای طمع. ( غیاث ) ( آنندراج ). || جای افتادن. ( غیاث ) ( آنندراج ).
مطمح. [ م ُ م ِ ] ( ع ص ) آن که بلند میکند نگاه را. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - جای نظر افکندن نظر گاه محل نظر . ۲ - نظرگاه بلند منظور دور و خطیر : ... و بمدت و مجاهدت در تقوی و دیانت منزلتی یافت که مطمح هیچ همت بدان نتواند رسید . جمع : مطامح .
جای بلند داشتن نظر جای برافراختن نگاه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. جایی یا چیزی که زیر نظر قرار داده شود.
پیشنهاد کاربران
مدنظر
مورد توجه بودن
مَطمَحِ نظر؛ جایی یا چیزی که زیر نظر قرار داده شود، معمولاً توسط نقادان و حقوقدانان و سیاستمداران و. . .
بخصوص توسط نمایندگان مجلس در خلالِ قانون گذاری
بخصوص توسط نمایندگان مجلس در خلالِ قانون گذاری