تا شرط شغل سوزن و سوزنگری به عرف
آخر بود به مشقیه اول به مطرقه
بادا سرت به مطرقه هجو سوزنی
تا جایگاه درد شقیقه به مشققه.
سوزنی ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| چوبی که بدان پنبه زنند. ( منتهی الارب ). چوب پنبه زنی. ( مهذب الاسماء ).چوبی که بدان پشم زنند. چوب پنبه زنی. چوبک ندافی. معدکه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).مطرقه. [ م ُ رَ ق َ / م ُ طَرْ رَ ق َ ] ( ع ص ) سپر توبرتو ساخته شده ، مانند نعل مطرقه که توبرتو دوخته باشند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). سپری که تو بر تو از چندین قطعه چرم ساخته باشند. نعل مطرقه ؛ نعلی که تو بر تو دوخته باشند. ( ناظم الاطباء ).