مطحول. [ م َ ] ( ع ص ) بر سپر زده. || اناء مطحول ؛ آوند پر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آنکه سپل او درد کند. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ). آنکه سپرز او بزرگ شده است. آنکه سپرز او درد کند. بیمار از سپرز. مبتلا به ناخوشی طحال. که طحال بیمار دارد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : خداوند علت سپرز را مطحول گویند به تازی و سپرز را طحال گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ) ( یادداشت ایضاً ). || جغرلاوه برآورده ( آب ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).