مطجن

لغت نامه دهخدا

مطجن. [ م ُ طَج ْ ج َ] ( ع ص ) بریان کرده در تابه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ): و لایأکل علیه طعاماً حامضاً، بل یشرب علیه الشرب و یأکل امراق المطجنات و اسفیدباجات. ( ابن البیطار ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مطنجن شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) بریان کرده در تابه . ۲ - ( اسم ) خوراکی است : طریق. تهیه بزغالهای شیرخواره را گیرند و پس از ذبح پوست کنند و سپس کاملا بشویند ومفاصل آنرا قطع کنند . آنگاه در سر که بجوشانند و سپس در کناری گذارند تا آب آن کشیده شود . آنگاه در شیرج ( روغن کنجد ) تازه پزند و در آن گشنیز خشک و زیره و دارچین - که همه را کوبیده و نرم کرده باشند - داخل کنند و سپس از دیگ بر گیرند و در آب نمک مانده قرار دهند . آنگاه گشنیز و دارچین نرم کوبیده را بر آن پراکنند و برروی آن آب لیموی تازه ریزند .

پیشنهاد کاربران

بپرس