مطامح

لغت نامه دهخدا

مطامح. [ م َ م ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مطمح. نمایشها و تماشاها و مطمح ها. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مطمح .

پیشنهاد کاربران

جمع مَطمَح
مطمح یعنی نظرگاه بلند، جذب کننده نظر
مطمح نظر
مطامح جذب کننده انظار و نگاه ها
آرمان ها، آرزوها، نیّت ها

بپرس