تو خود مطالعه باغ و بوستان نکنی
که بوستان بهاری و باغ لاله ستان.
سعدی.
|| قرائت کردن. خواندن کتاب یا مکتوبی بی آواز. مرور کردن کتابتی به چشم : تا حکماء آن را برای استفادت مطالعه کنند. ( کلیله و دمنه ).زایچه طالعت مطالعه کردم
سلطنت از موضع السهام برآمد.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 147 ).
بسیار کرده دفتر خوبی مطالعه جز روی تو نیافته سر دفتر آفتاب.
خاقانی ( ایضاً ص 59 ).