مطالبه

/motAlebe/

مترادف مطالبه: ادعا، بازجست، بازخواست، تقاضا، طلب، جستن، خواستن، طلب کردن، بازجستن

برابر پارسی: دادخواست، درخواست، هم خواهی

معنی انگلیسی:
claiming, demanding, claim

لغت نامه دهخدا

مطالبه. [ م ُ ل َ ب َ / ل ِ ب ِ ] ( از ع ، اِمص ) مطالبة. خواستن چیزی یا حق خود را از کسی. طلب نمودن چیزی از کسی. خواستن چیزی از کسی :
آدم ز حرص گندم نان ناشده چه دید
با آدمی مطالبه نان همان کند.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 860 ).
- مطالبه کردن ؛ طلب کردن و خواستن چیزی یا حقی را از کسی : بقالی را درمی چند بر صوفیان گردآمده بود در واسط و هر روز مطالبه کردی. ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

چیزی ازکسی طلب کردن، خواستن، حق خودراخواستن
۱ - ( مصدر ) طلب کردن چیزی یا حق خود را از کسی . ۲ - ( اسم ) طلب چیزی از کسی شخصی که از قبل خوان سالار بمطالب. اغنام میرفت بر ایشان تعدی و زور میکرد . جمع : مطالبات .
خواستن حق خود را از کسی و باز جست کردن طلب نمودن و باز جستن .

فرهنگ معین

(مُ لَ بَ یا بِ ) [ ع . مطالبة ] (اِمص . ) خواستن ، طلب کردن . ج . مطالبات .

فرهنگ عمید

۱. چیزی از کسی طلب کردن، خواستن.
۲. حق خود را خواستن.

مترادف ها

claim (اسم)
مدعی، ادعا، دعوی، مطالبه

charge (اسم)
حمله، مسئولیت، اتهام، بار، تصدی، وزن، هزینه، عهده، خرج، مطالبه، مطالبه هزینه، عهده داری

demand (اسم)
درخواست، طلب، خواست، مطالبه، تقاضا، نیاز

exaction (اسم)
مطالبه، تحمیل، اخاذی، مطالبه بزور

فارسی به عربی

ادعاء , مطلب ، اِدَّعاءٌ

پیشنهاد کاربران

مطالبه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
درخواست، خواهش ( دری )
اوسِن usen ( اوستایی )
مطالبات: اوسنل usenel ( اوسن با پسوند جمع لکی اِل )
مطالبه
claim
طلب حق وحقوق که در عناوین مختلف شخصی و گروهی کاربرد دارد
دریافت طلب
تلب خواهی = مطالبه
تلب= طلب
بِستانخواهی
با بدیده گرفتنِ ریشه ی واژه ی �مطالبه� ( طلب ) ، کاربرد آمیخته واژه ی بِستانخواهی را بجای آن پیشنهاد می کنم.
جهت درو
در پارسی " یوزش ": از بن یوزیدن به معنای طلب کردن است .
یوزش ها = مطالبات

بپرس