مضی ما مضی

لغت نامه دهخدا

مضی ما مضی. [ م َ ضا م َ ضا ] ( ع جمله فعلیه ) گذشت آنچه گذشت. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گذشته گذشت : معهذا مضی ما مضی اگربارو خراب کند و خندق بینبارد... ( تاریخ رشیدی ). اگر باز نیت صحیح کند و بخدمت استقبال قیام نماید درس مضی ما مضی بر جرایم او خوانیم. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

( جمله فعلی ) گذشت آنچه گذشت گذشته گذشت .

پیشنهاد کاربران

بپرس