discompose (فعل)پریشان کردن، بر هم زدن، مضطرب ساختنdisquiet (فعل)اشفتن، ناراحت کردن، مضطرب ساختن، بیارام کردن، اسوده نگذاشتنdisturb (فعل)پریشان کردن، اشفتن، مزاحم شدن، بر هم زدن، مختل کردن، مضطرب ساختن، مشوش کردن، بهم زدن