مضایقه کردن
مترادف مضایقه کردن: خودداری کردن، دریغ ورزیدن، سخت گرفتن، سخت گیری کردن
برابر پارسی: فرو گزاری کردن، فرو گزاردن، فرو گذراری
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
جدول کلمات
مترادف ها
تقلیل دادن، مضایقه کردن، امساک کردن، خست کردن
غبطه خوردن، مضایقه کردن
مضایقه کردن، کم دادن
مضایقه کردن، محدود کردن، کم دادن، از روی لئامت دادن، ب قناعت واداشتن
مضایقه کردن، تخفیف یافتن، کم دادن، بخیلانه دادن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
He is chary of giving praise مضایقه می کند که از دیگران تعریف کند
to be chary of telling the entire truth از گفتن تمام حقیقت مضایقه می کند ( دروغ می گوید )
فروگذار کردن/بودن
نه آوردن