مضایقت

لغت نامه دهخدا

مضایقت. [ م ُ ی َ / ی ِ ق َ ] ( از ع ، اِمص ) تنگی و جور و تعدی. ( ناظم الاطباء ). دشواری و سختی. ( ناظم الاطباء ). دریغ و بخیلی و گرفتگی وگرفته گیری و عدم همراهی. ( ناظم الاطباء ). تنگ گرفتن. دریغ کردن. ( یادداشت مؤلف ) : گفتند مضایقتی نیست. ( کلیله و دمنه ). آتش حسرت و بار محنت او بدان مضایقت و مناقشت زیادت کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 205 ). و رجوع به مضایقة و مضایقه شود.

مضایقة. [ م ُ ی َ ق َ ] ( ع مص ) مضایقه. مضایقت. با کسی تنگ فراگرفتن. ( زوزنی ). با کسی تنگ گرفتن کار. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). با هم دشواری کردن و تنگ گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). تنگ فراگرفتن کار، و با لفظ داشتن مستعمل است. ( آنندراج ). دشواری کردن با کسی و تنگ گرفتن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مضایقت و مضایقه شود.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) تنگ گرفتن بر یکدیگر سخت گرفتن . ۲ - از دادن چیزی بکسی یا کردن کاری برای کسی خودداری کردن . ۳- ( اسم ) سختگیری . ۴ - خود داری از دادن مال و چیزی بکسی یا کردن کاری برای او : بادوستان مضایقه در عمر ومال نیست صدجان فدای یار نصیحت نیوش کن .

پیشنهاد کاربران

در اینجا معنی ها را نمی آورد
معنی مضایقت چیست؟
دریغ
دریغ کردن
کوتاهی، دریغ

بپرس