مضایق
/mazAyeq/
مترادف مضایق: تنگناها، مضیقه ها ، گذرگاه های صعب العبور
متضاد مضایق: فراخناها
لغت نامه دهخدا
مضایق. [ م ُ ی ِ ]( ع ص ) سختگیر. تنگ گیرنده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) :... بر مقتضای فرمان سوی ایشان رفت و آنچه واجب بود از وظایف این خدمت بجای آورد واسترضاء جوانب... از مضایق و مسامح و منافق و مناصح... به اتمام رسانید. ( مرزبان نامه چ بارانی ص 172 ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - سختگیر تنگ گیرنده : ... و استرضائ جوانب از موالف ومجانب و اقارب و اباعد ... ومضایق ومسامح ... باتمام رسانید . ۲ - خود داری کننده از دادن چیزی بکسی .
مضائق جمع مضیق
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
جمع مضیقه